اخبار شبکه مازندران، روشن است. گزارشگر میکروفن را میبرد سمت خانومی که نه دستکش دارد و نه ماسک، اما دارد توی آلاچیقی ساحلی میان انبوه اقوام، تخمه میشکند و طلبکار است. میگوید: آره آمدیم تفریح. خُب خسته شدیم، توی خانه دلمان پوسید.
در ادامه پلیس راهور را نشان میدهد که در موازات ترافیک سنگین آزادراه میگوید: توصیه بر این بود که مراعات شود و هموطنان سفر نروند. به امید قطع زنجیره کرونا.
خبر بعدی هم از رئیس دانشگاه علوم پزشکی مازندران است که میگوید: برای شکست کووید۱۹ باید همچنان پروتکلهای بهداشتی و فاصله ایمن با افراد را رعایت کرده و از سفرهای غیرضرور و حضور در اجتماعات پرهیز شود.
هماکنون ۲۶۲ نفر بیمار مشکوک به ویروس کرونا با علائم حاد تنفسی در مراکز درمانی استان بستری هستند.
و به عنوان حسن ختام برنامهای میبینم از عکسهای ارسالی درباره گردشگران بیملاحظه که از بخت ما، وفور نعمت است اینروزها. جوری آمدهاند که احساس میشود تلافی حبس چند ماهه را قرار است یکجا دربیاورند سر ولایت ناخوش احوال شمال.
تلویزیون را خاموش میکنم. اما با قیامِ چراهای توی سرم نمیدانم باید چه بکنم!؟
چندروزی است دلمشغولتر از همیشه، چراهایم سُر میخورند توی خانه... خصوصاً وقتی در جریان اخبار و ویدئوهایی قرار میگیرم که منتجاند به کرونا... نمیتوانم آخر به دوروبرم دقیق نشوم... به قرنطینه چندماهه و خانوادهای که هنوز به اصل در_خانه_ میمانیم وفادارند... نمیتوانم آگهی ترحیمهای این چندوقته همسایه و فامیل و دوستان را توی گالری گوشی از نظر نگذرانم و بیخیال باشم... زیاد فکر نکنم به دوست پرستارم... نمیتوانم توی خلوت، جمع و تفریق راه نیندازم و پای عقل و انصاف را نکشم وسط... نمیتوانم.
بیچاره شمال که مهره مار دارد! و بیچاره ما شمالیها که دچار چرا چرا شدهایم. گرفتار میهمانانی که اهل همدلی نیستند و رژه ماشین راه انداختهاند به قصد جنگل و کوهستان و دریا و رودخانه.
شمالی نوشت: زخم و هراس کرونا کم است، غصه میهمان ناخواسته هم شده قوزبالاقوز... کاش میشد دانشمندان منت بگذارند روی سرمان و اول واکسن حرفشنوی را کشف کنند!
نظر شما